محل تبلیغات شما

البته آنچه در اینجا ذکر میشود شمه ای است که همه از حضرت امام (ره) حتی بتوسط رسانه ها شنیده و یا افراد موثق نقل نمودند که شکی در آنها نیست. و به تعالی نستعین

وگرچه ابتدا اسامی ایشان نوشته شد ولی بنظر رسید با نشر آن در فضای مجازی امکان دارد عده ای بخواهند مثلا برای توضیح بیشتر بآنها مراجعه کنند و کثرت مراجعه باعث زحمت ایشان گردد فلذا اسامی آنها حذف شد، و اجمالا ایشان همگی از ین بزرگ میباشند یا حاکم شرع در دادگاه و یا مسئول عقیدتی در نیروها و یا امام جمعه و غیره فلذا بذکر منصب آنها و یا یکی از ین بزرگ اکتفا گشت مگر آنهائی که در کتاب مردان علم در میدان عمل، اسامی ایشان منتشر شده است.

بسم ا. .

ارتباط با حضرت امام زمان (ع)

1.در زمانی که ایشان در پاریس بودند عده ای از علماء اصفهان، خدمت ایشان رسیده و عرضه داشتند: مردم خیلی کشته میشوند، فرمودند: ما پیروزیم، باز عرضه داشتند: خیلی کشته میشوند و فرمودند: پیروزیم و بعد از تکرار، فرمودند: آیا به من اطمینان ندارید یا مهدی؟ که کاشف از آن ارتباط و وعده آنحضرت (عج) در پیروزی میباشد.

(ناقل: یکی از حاکمان شرع در دادگاه)

 

2.هنگامیکه شاه رفته بود و بختیار یجای او آمده بود، اعلام حکومت نظامی کرد که هیچکس از منزل بیرون نیاید که در نتیجه بساط راهپیمائیها و انقلاب برچیده شود و یا نیز حتی وقتی مردم در خانه هایشان باشند دژخیمان او به مقرّ حضرت امام بریزند و ایشان را شهید نمایند، در این هنگام از حضرت آیة ا. صدوقی شهید محراب (ره) نقل شده که امام در اتاقی رفته خطاب به آنحضرت (ع) زمزمه مینمودند که مهدی جان بمن وعده پیروزی دادید. یکدفعه دیدیم آقائی که شمائل آنحضرت را داشتند پیدا شده و باطاق ایشان تشریف بردند و فرمودند: لغو این حکومت نظامی را بنویس و اعلام کن که مردم بخیابانها بریزند. امام هم اطاعت نموده و نوشته و اعلام نمودند و مردم بخیابانها ریختند.

از سوی دیگر در آنوقت بعضی از اهل علم در محضر حضرت آیة ا. طالقانی (ره) بودند که ایشان گوشی تلفن را برداشته و با امام صحبت کردند که این اعلام لغو خطرناک است و مردم کشته میشوند و پس از اصرار، یکدفعه منقلب شده و گوشی را گذاشتند و فرمودند: وقتی من اصرار کردم امام فرمودند: اگر دستور خود حضرت باشد چه؟

(ناقل: یکی از اهل علم که در آنوقت محضر حضرت آیة ا. طالقانی بوده)

 

3.سردار. فرمودند: قبل از انقلاب، جوانی بود که پدرش، از ارتش خارج شده بود و هرچه از آن جوان، علت آن خارج شدن را میپرسیدند جواب نمیداد، تا آنکه انقلاب شد، یکوقت در تهران هر دو پدر و پسر را دیدیم، به پسر گفتیم: حالا که انقلاب شد و مانعی از گفتن آن علت نیست، بگو! پدر گفت: من خودم میگویم: آنوقتی که امام را بتهران آوردند شب، در منزلی وارد نمودند که حیاط دَم درب و چند اطاق تو در تو داشت و امام را در آن اطاق آخر بردند و درب همه اطاقها را پلوم کردند و به من گفتند: در این حیاط باش که کسی وارد نشود، و درب حیاط را هم پلوم کردند و رفتند.

ناگهان دیدم درب حیاط باز شد و آقائی وارد شدند، و من هرچه خواستم برخیزم نتوانستم، آقا بطرف اطاقها رفتند و همه پلومهای اطاقها را باز نموده تا نزد امام رسیدند. دیدم آن اطاق روشن شد. با خود گفتم: این امام زمان است، و بچه ای مریض و فالج داشتم، با خود گفتم: وقتی آقا میخواهند بروند، شفای بچه را از ایشان بخواهم.

هنگامیکه خواستند تشریف ببرند، امام هم با ایشان تا در ب حیاط آمدند، آقا تشریف بردند و امام برگشتند بسوی اطاقها و هنگام ورود باطاق اول، رو به م نموده و با لبخندی فرمودند: بچه شما هم شفا یافت. و وارد اطاقها شده وهمه را پلوم فرمودند.

فردا (برای آنکه به بینم وضع بچه و شفا چه شده) گفتم: میخواهم به شیراز بروم، و از ارتش اجازه نمیدادند. پس از اصرار، گفتند: پس یکروز برو و برگرد. حرکت کردم و خود را بشیراز رساندم. سر کوچه منزلمان که رسیدم دیدم کوچه شلوغ است و گفتند: دیشب امام زمان (ع) یک بچه فالج را شفا داده اند، رفتم در منزل دیدم همین پسرم شفا یافته و برخاسته و نورانیت خاصی پیدا نموده.

سردار گفتند: بعدها خدمت آیة ا. دستغیب رفتم و جریان را عرضکردم، فرمودند: فلان روز با امام ملاقات دارم و از ایشان میپرسم. پس از آن خدمت ایشان رفتم، فرمودند: بلی امام فرمودند: همینطور است ولی تا زنده ام بکسی نگوئید.

(ناقل از سردار: یکی از مسئولین عقیدتی-ی در نیروها)

 

خبر دادن حضرات علماء عظام از قیام امام (ره)

1.خبر دادن حضرت آیة ا. العظمی حائری از قیام حضرت امام (ره) و خبر نامه حضرت ولی عصر (عج) به امام

حضرت حجة الاسلام واعظ برجسته اصفهان جناب آقای ظهیرالاسلام که از شاگردان موسس حوزه علمیه قم حضرت آیة ا. العظمی حائری بوده فرمودند: وقتی که رضاشاه شروع بطغیان و فساد نمود، ما شاگردان رفتیم محضر ایشان و عرضکردیم: شما قیام فرمائید. ایشان فرمودند: قیام از آنِ آقا روح ا. (یا سید روح ا.) است.

این گذشت تا وقتی که امام قیام فرموده و به پاریس رفتند، یکی از ثروتمندان اصفهان نزد من آمد و گفت: من بدهکاری سهم امام خود را به چه کسی بپردازم، من با توجه به آن فرمایش آیة ا. العظمی حائری، گفتم: اگر میخواهی بدست نائب بر حق امام زمان (ع) بدهی باید بروی پاریس بدست امام بدهی.

او رفت و پس از بازگشت نزد من آمد و گفت: وقتی در فرودگاه پاریس رسیدم، رعب و وحشت مرا گرفت که در این بلاد غربت چه کنم؟ ناگهان دیدم آقائی آمده و فرمودند: میخواهی خدمت امام بروی؟ گفتم: آری، فرمودند: بیا برویم. در اینحال همه رعب و وحشت من برداشته شد. مرا تا درب مقرّ امام بردند و نامه ای هم به من داده و فرمودند: به امام بدهید، و تشریف بردند. من وارد آن منزل شدم، و بذهنم رسید که در این جوّ دوست و دشمن، امکان دارد این نامه توهین آمیزی باشد و صلاح نباشد به امام بدهم، لذا نامه را باز کردم بخوانم، دیدم سفید است و نوشته ای در آن نیست. رفتم خدمت امام و سهم امام (ع) را بایشان تقدیم نمودم و خواستم بیرون بیایم، امام با لبخندی فرمودند: پس آن نامه را بدهید! عرضکردم : معذرت میخواهم، من فکر کردم مبادا این نامه توهین آمیزی باشد لذا باز کردم. نامه را بایشان دادم، دیدم دارند میخوانند! سپس دست بر خطهای آن گذاشته و امضاء آنرا نشان دادند، دیدم نوشته: حجّة بن الحسن (یا الحجة بن الحسن المهدی و امثال آن که اکنون عین آن در نظر نویسنده نیست).

(ناقل: یکی از علماء اصفهان)

 

2.خبر دادن حضرت آیة ا. حاج سید ابوالقاسم کاشانی (ره) از قیام امام (ره)

قبل از همه وقائع و انقلاب، امام بدیدار ایشان میروند، بعد از اینکه برمیگردند، ایشان میفرمایند: این آقا انقلابی میکنند!

(ناقل: یکی از ین که در شورای مدیریت حوزه میباشند بنقل از کسیکه آنوقت در خدمت حضرت آیة ا. کاشانی بوده)

 

3.خبر دادن حضرت آیة ا. میرزا احمد عاملی آرانی

یكى از علماى بزرگ و فقیه زاهد مرحوم آیت الله میرزا احمد عاملى آرانى است چنانچه یكى از تربیت یافتگان محضر پرفضش نقل كرده است : مامورینى از طرف رضاشاه به منزل ایشان مى آیند و مى گویند: باید لباست را عوض كنى و لباسهائى كه برایتان آورده ایم بپوشى ، آقا خطاب به آنها مى گوید: شما و اربابتان با خدا جنگیدید (اشاره به كشف حجاب ) اكنون نوبت ما علما رسیده است . اگر شاه دوام آورد و سلطنت كرد عمامه ها برداشته خواهد شد. و پس از چند روز از این قضیه رضاشاه سقوط كرد.

آن بزرگوار با درك خاص و بینش عمیقى كه از حكومت جبارانه رضاشاه داشت فرموده بودند: پس از این حكومت خونریزى شدیدى خواهد شد و حكومتى ظالم بر مردم مسلط شود كه بر هیچكس رحم نكند. سپس سیدى كه نائب امام زمان علیه السلام است آن حكومت را سرنگون خواهد نمود.

(کتاب مردان علم در میدان عمل، ج5، ص393)

کشف و کرامات حضرت امام (ره) در خبر دادن از آینده و.

1.در سال اول پیروزی انقلاب، در یکی از روستاهای گلپایگان منبر میرفتیم، یک مامور بازنشسته زمان طاغوت، بدیدن ما آمد و آنچه را که بگوش خود از امام (ره) شنیده بود برای ما نقل کرد که در آنوقتی که امام را برای بردن بترکیه بفرودگاه آورند و من یکی از مستحفظین فرودگاه بودم. امام از پله های هواپیما بالا رفته و روی خود را برگردانده و به نصیری فرمودند: نعمت ا. به شاهت بگو: من میروم و رفتن مرا می بینی، و یکروزی بایران برمیگردم که تو در ایران نیستی که آمدن مرا به بینی! این را بگوش خود شنیدم و با خود گفتم: این سید چه میگوید، چون امام را نشناخته بودم.

(ناقل: یکی از حاکمان شرع در آن زمان)

 

2.پس از انقلاب که مدتی امام (ره) در قم بودند و در منزل در یک اطاق چند متری نشسته و سخنان ایشان از طریق صدا و سیما بجهان منتشر میشد، فرمودند: کارتر (یعنی رئیس جمهور آمریکا) دیگر رئیس جمهور نمیشود باید برود شغل دیگری انتخاب کند.

روشن است یک چنین سخنی با قاطعیت در آن جوّ که بجهان میرسد،جز از شخصی که با عالَم بالا ارتباط دارد، نمیتواند باشد. حال یااز حضرت امام زمان، یا از مکاشفات و. خواهد بود.

3.نامه ایشان به گورباچف و خبر از فروپاشی رژیم کمونیستی در شوروی باآن قدرت، با آن سخنان قاطع که صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیست بگوش میخورد و پس از این باید کمونیست را در زباله دان تاریخ جستجو کرد.

که طولی نکشید که این خبر عظیم تحقق پیدا کرد. و آیا چنین سخن و نامه قاطع در برابر همه جهانیان جزاز همان که با عالم بالا و. ارتباط دارد، میتوان صادر شود؟ و نیز همه خبرهای ذیل و غیره.

 

4.سرلوحه اعجاب انگیز پیام ایشان برای حج که ناگهان بجای نوشتن مثلا آیه و روایتی از حج و برائت از مشرکین، آیه مبارکه: و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» را نوشتند، و حتما متحیرانه در صدا و سیما و مراسم حج خوانده شد، ولی ناگهان کشتار حُجاج نصب العین همه قرار گرفت، و بعظمت و کشف و کرامت و. امام همه پی بردند. و در کتاب مردان علم در میدان عمل،ج5، چاپ اول، ص390 چنین آمده:

انتخاب امام آیه ای را در پیام حج مربوط به سال کشتار حجاج در مکه

حجت الاسلام رحیمیان گفته است پس از مراجعت از سفر حج به خدمت امام شرفیاب شدم. صحنه کشتار حجاج را به عرض رساندم و بالاخره معروض داشتم که همه تا قبل از جمعه خونین مکه از اینکه حضرتعالی آیه: (و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله) را در آغاز پیام حج امسال انتخاب کرده بودید متعجب و شگفت زده بودند. و آنگاه که حادثه اتفاق افتاد به نکته پی بردیم و در عین حال تعجب و شگفت زدگی همه دوچندان شد.

تا قبل از این فراز از عرایضم حضرت امام با سوالات و با نگاه و استماعشان زبانم را در ماوقع گویا می کردند. اما وقتی از آیه و پیام گفتم و خواستم در لفافه و کنایه از کرامت حضرتش حرفی به میان آورم چشمهایشان را پائین انداخته و چهره شان را درهم کشیدند انگار که این مقوله نه تازه است و نه گفتنی است و گوئی نخواستند چیزی در این زمینه افشا کنند.

 

5.پدر و مادری پسر  بچه ای لال داشتند، برای شفای او بزیارت حضرت امام رضا (ع) رفتند. مادر او در آنجا حضرت (ع) را در خواب می بیند که فرمودند: نزد امام خمینی بروید. خواب را به پدر میگوید، و بالاخره میایند جماران به پاسداران میگویند که بچه را برای شفا آورده ایم و آنها بچه را نزد ایشان میبرند و ایشان با توجه خاصی دعائی مینمایند و میفرمایند: بچه را ببرند نزد پدر و مادرش، همینکه بچه میآید نزد آنها ناگهان به مادر میگوید: ماما. و زبان او باز میشود.

(ناقل: یکی از ائمه جمعه  بنقل از یکی از پاسداران امام (ره))

 

6.سخن قاطعانه امام درباره کودتا: در یکی از نیمه شبها خبر آوردند که قرار است کودتائی صورت گیرد، حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج احمد آقا، شتابان خدمت امام رسیدند. امام به ادای نماز شب مشغول بودند، مدتی طولانی به انتظار ایستادند، اما امام غرق در راز و نیاز با خداوند بودند. وقتی حاج احمد آقا موضوع را به اطلاع امام رسانید، ایشان با همان متانت و آرامشی که همواره داشتند اشاره کردند و آرام فرمودند: مسئله ای نیست، شما بروید و خیالتان آسوده باشد.».

(کتاب مردان علم در میدان عمل،ج5، ص235).آیا این سخن از غیر شخصی که با عالَم بالا سر و کار دارد میتوان باشد؟

 

7.خبر دادن امام (ره) از ترور حضرت آیة ا. ای و نیز گوشه ای از حالات معنوی امام

دكتر پور مقدس دكتر مخصوص امام امت در خاطرات خود گفته است : ساعت 30/11 بود كه در دفتر با جناب آقاى صانعى نشسته بودیم كه ناگهان تلفنى زده شد مبنى بر اینكه حضرت آیت الله اى را ترور كرده اند این مسئله باعث ایجاد اضطراب و نگرانى در همه افراد شد، این خبر بایستى به اطلاع امام مى رسید در این فكر شدیم كه چگونه امام را از این حادثه آگاه كنیم كه كمترین تاثیر سوئى برجسم و روح امام نداشته باشد من به فكرم رسید كه یك قرص آرام بخشى را در چاى حل كنیم و ایشان میل نمایند و پس از یكساعت كه اثر دارو ظاهر شد خبر را بطور ملایم به ایشان بگوئیم آقاى صانعى در این خصوص استخاره كردند ولى استخاره بد آمد بنابراین تصمیم گرفتند خودشان خدمت امام بروند و خبر را به امام بگویند وقتى برگشتند فرمودند: وقتى من خدمت امام رسیدم و خودم زیاد مضطرب بودم و نمى دانستم چگونه خبر را به امام منتقل كنم ، امام سرسجاده نشسته بودند قبل از اینكه من لب به سخن بگشایم حضرت امام فرمودند: (آقاى اى را ترور كرده اند؟) وقتى فهمیدم ایشان قضیه را فهمیده اند من خیلى آرام گرفتم حالا از كجا امام خبر دار شده اند با اینكه هیچكس قبل از آقاى صانعى خدمتشان نرفته بود گویا به ایشان الهام شده بود در حقیقت آقاى صانعى رفته بود به امام خبر دهد، امام به ایشان خبر ترور را داد و به ایشان آرامش دادند.

و نیز دكتر پور مقدس گفته است : امام در جلسات خصوصیشان گفته بودند:  من اصلا به چیزى مثل پدیده ترس خو نگرفته ام و نمى دانم ترس ‍ چیست  و ما از نظر پزشكى قضیه را در ایشان لمس كردیم كه اصلا ترس ‍ در تن ایشان وجود نداشت چرا كه از نظر فیزیولوژى و پزشكى كسى كه بترسد ماده اى در بدنش ترشح مى شود به نام (آدرنالین ) و این ماده در ضمن ترسیدن مسئول تظاهرات ترس است یعنى ماده باعث افزایش تعداد ضربان قلب و سفید شدن رنگ انسان مى شود و بدن به لرزش و ارتعاش ‍ مى آید فشار خون بالا مى رود. و ما كه دقیقا در مدت هشت نه سال نبض و فشار خون امام در كنترلمان بود و دقیقه به دقیقه به تعداد ضربان قلبشان در این اواخر آگاهى داشتم و در این مدت ناملایمات زیادى رخ داده بود كه حداقل ضربان قلب را باید بالا مى برد، هرگز ندیدیم ضربان قلب امام در برابر سیل حوادث و مشكلات بالا رود. در جریان بمباران و موشك باران تهران كه هر كسى دچار اضطراب مى شد مادر همان حال و در همان لحظات روى (تله مانیتور) مى دیدیم كه ضربان قلب امام افزایش پیدا نمى كند و یا مى رفتیم فشار خون امام را مى گرفتیم و مى دیدیم هیچ تفاوتى با قبل ندارد و این نشان مى دهد كه واقعا امام هرگز از چیزى نمى ترسید و ما اینطور استنباط مى كنیم كه در اثر ریاضت و خود سازى روح و بدن خود را مهار كرده بودند.

با این حال ، ما كه دركنار امام بودیم شبها شاهد تضرع و گریه هاى امام در برابر خدا بودیم حتى آن شب كه ایشان را به بیمارستان منتقل كردند همچنان از خواب بیدار شده و به نماز شب پرداختند كه فیلم نماز شبشان از طریق دوربین مخفى در معرض دید همگان قرار گرفت ولى یك قطعه از فیلم را بنابر حسب مصلحت حذف كردند و آن وقتى بود كه ساعت گریه و زارى امام در پیشگاه حضرت ذوالجلال رسیده بود و من امیدوارم كه این قسمت از فیلم را هم براى مردم عزیزمان پخش كنند كه متوجه شوند كه آن امام بزرگوارى كه پدیده اى به نام ترس در سراسر وجودشان نبود و در برابر جهان استكبارى یكه و تنها مى ایستادند و از هیچكس وحشتى نمى كرد، در سحرگاهان كه در برابر خداوند قرار گرفت چنان لرزه بر اندام مباركشان ظاهر مى شد و اشك مى ریخت و با صدا گریه مى كرد.

(کتاب مردان علم در میدان عمل، ج5، ص232)

 

8.با دعای حضرت امام از خدا شفا گرفتم

حجت الاسلام آقاى رحیمیان نقل كرده است : یك روز آقاى خلیلى كه از افراد متدین و شاغل در هلال احمر است مضطربانه تلفن كرد كه یكى از برادران بسیار خوب به نام آقاى اكبرى كه در جبهه تركش به مغزش اصابت كرده حالش خیلى وخیم است پزشكان به او جواب رد داده اند و از بهبود او مایوسند تنها امید به خدا و دعاى امام است و از حقیر مصرانه خواسته بود كه چند حبه قند، خدمت امام ببرم تا با دست امام تبرك و به آن دعا بخوانند و براى شفاى مریض دعا كنند. مقدارى قند خدمت حضرت امام بردم و مطلب را به عرض رساندم حضرت امام قندها را تبرك و به آن دعا خواندند و سپس براى سلامتى او دعا كردند، وقتى به دفتر برگشتم آقاى خلیلى خود را به دفتر رسانده بود قندها را گرفت و با عجله برگشت ، چند روز بعد تلفن زد و ذوق زده و گریان تشكر كرد و مژده داد كه دوستش از خطر گذشته و پزشكان از بهبود او مبهوت شده اند و چند ماه بعد مجددا تلفن كرد در ضمن تشگر مجدد براى مجروح شفا یافته درخواست كارت براى دستبوسى امام كرد كه با نشاط و سلامت تشرف یافت و. ایشان برایم نقل كرد كه فلان پزشك متخصص معروف كه در جریان معالجه من بود و بطور قطع از بهبودیم اظهار یاس كرده بود بعد از این ماجرا صریحا به من گفت : ما دكترها به معجزه اعتقاد نداریم ولى وقتى مثل شما را مى بینیم كه بعد از آن وضعیت ناگهان همه چیز عوض مى شود و بعد از چند روز روزى با پاى خود راه مى روید ناچار مى شویم كه به معجره اعتقاد پیدا كنیم .

(کتاب مردان علم در میدان عمل، ج5، ص391)

 

9.شبی که امام به حرم مشرف نشد

حجت الاسلام آقاى رحیمیان گفته است : هر شب سر ساعت 30/2 دقیقه بعد از غروب آفتاب حضرت امام براى ملاقات عمومى به بیرونى تشریف مى آوردند و بعد از نیم ساعت سر ساعت سه برمى خاستند و به حرم مشرف مى شدند، تنها در یك مورد با آنكه ظاهرا هیچگونه محذورى نداشتند وقتى كه سرساعت سه فرا رسید از جابر خاستند و به جاى اینكه مثل همیشه به سوى حرم حركت كنند بر خلاف انتظار آن شب به حرم نرفته و به اندرون تشریف بردند. افراد حاضر شگفت زده شدند چون تنها بیمارى بود كه مانع تشریف امام به حرم بود، همه از سلامتى امام جویا شدند ولى هیچ چیز معلوم نشد و حتى نزدیكان نیز هیچ دلیلى بر این قضیه نیافتند و همه متعجب شده بودیم ، روز بعد معلوم شد كه در همان ساعتى كه امام طبق معمول به حرم مشرف مى شدند سفیر ایران در بغداد به حرم آمده و ظاهرا به عنوان اهداى فرش از سوى شاه مراسمى را برگزار كرده بود و با توجه به اطلاع دقیق آنها از تشرف امام به حرم و انتخاب همین وقت براى مراسم مذكور و فیلمبردارى از آن توطئه اى كه در سر داشتند و بدین سان معماى عدم تشرف امام به حرم برایمان حل شد ولى معماى بزرگتر جاى آن را گرفت و آن اینكه چگونگى اطلاع امام از این توطئه بود؟

(کتاب مردان علم در میدان عمل، ج5، ص392)

 

10.حضرت امام و علم به رفتنی بی بازگشت

پس از آنكه پزشكان تصمیم خود را مبنى بر بسترى شدن حضرت امام خمینى در بیمارستان اعلام كردند، امام به هنگام وداع با اهل منزل خطاب به ایشان گفتند: من براى همیشه از پیشتان مى روم و هرگز باز نخواهم گشت اهل منزل گفتند: شما باز خواهید گشت و سلامتى خود را دوباره باز خواهید گرفت ولى امام دوباره تكرار كردند: اما این بار مى دانم كه بازگشتى در كار نیست  و سپس حضرت امام خطاب به همسر حاج احمد آقا گفتند: به پدرتان كه فردى بسیار مؤمن و عالم است ، تلفن بزنید و بگوئید برایم دعا كند از خداوند بخواهد كه مرا بپذیرد و عاقبت مرا به خیر بگرداند.

و هنگامى كه منزل را به طرف بیمارستان ترك مى كردند حاج احمد آقا در كنار در ایستاده بود، حضرت امام در حضور دكترها و پرستارها به ایشان اشاره اى كردند و ایشان نزدیك آمدند و حضرت امام گونه حاج سید احمد آقا را بوسیدند، این منظره را تا به حال هیچكس مشاهده نكرده بود و این خود گویاى آن بود كه حضرت امام علم داشتند كه دیگر هرگز به منزل باز نخواهند گشت.

روز شنبه آقاى اى مشرف شدند و گفتند: آقا انشاء الله خداوند به شما سلامتى دهد. امام فرمودند: شما دعا كنید خداوند عاقبت مرا ختم به خیر گرداند، بپذیرد.

(کتاب مردان علم در میدان عمل، ج5، ص289)

 

11.اصلا در حدیث حضرت امام موسی بن جعفر (ع) است که از یک قیام بحقّ شخصی از قم باوصافی که میخوانیم خبر میدهند که کاملا بر امام و این امت تطبیق دارد و نفرمودند چند قیام از اشخاصی که مثلا کسی بگوید: شاید غیر از این امام و امت باشد. متن حدیث این است: قال موسی بن جعفر (ع): رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق، یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتُزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجبنون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین: حضرت امام موسی بن جعفر (ع): مردی از اهل قم مردم را بسوی حق فرا میخواند که بهمراه او قومی اجتماع مینمایند همانند پاره های آهن (محکم و با استقامت) که بادهای تند (حوادث) آنها را از پا در نمیآورد و از جنگ خسته نمیشوند و نمی ترسند و بر خدا توکل مینمایند و عاقبت از آنِ متقیان (آنان) خواهد بود.

(بحار، ج60،ص216، طبع اسلامیه، سفینة البحار، ماده قمم)

 

12.عکس امام در ماه

یکی از بزرگترین آیات الهی بر حقیقت و حقانیت حضرت امام (ره) و قیام و انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، پیدایش عکس ایشان در ماه بود. شبی از شبها که ایشان در پاریس بودند، مشاهده شد که با قدرت و عنایت الهی عکس ایشان در ماه است که حتما برای آن بود که کاملا حقیقت و حقانیت معظم له و حقیقت و حقانیت قیام و انقلاب و تشکیل حکومت الهی ایشان را خدا بر همه خلق روشنتر و اتمام حجت فرماید.

فردای آنشب، در راهپیمائی قم سخن بمیان آمد، یکی از اهل علم فرمود: من دیشب با دوربین نگاه کردم، دیدم همان عکسی است که امام در حال خواندن کتاب میباشند.

در هرحال، مطلبی بود بدون شک و تردید، گرچه برای نسل جدید کمتر گفته و شنیده شد.

 

13.حضرت بقیة ا. الاعظم (عج) بر سر جنازه امام (ره)

نماز میت امام (ره) را حضرت آیة ا. العظمی  گلپایگانی خواندند و در رسانه ها هم منتشر شد، ولی از خود ایشان نقل شد که وقتی در نماز باینجا رسیدم که: (اللهم انا لانعلم منه الا خیراً فان کان محسناً فزد فی احسانه) خواستم بگویم: (فان کان مسیئاً)، دیدم امام زمان (عج) بر سر جنازه امام تشریف دارند، فلذا آن قسمت را نخواندم.

والحمدلله کما هو اهله و صلی ا. علی محمد و آله الطاهرین.

و این چند نمونه ای از آن فضائل و مناقب و. که اکنون در نظرمان بود، و از همه آنهائی که نمونه هائی دارند که خود مشاهده نموده و یا در نوشتاری خوانده، تقاضا داریم که آنها را بوسیله کانال اسلام حسینی1414 در ایتا یا سروش ارسال نمایند.  

انقلاب برای ما وجهان چه آورد؟ (2)

انقلاب برای ما وجهان چه آورد؟

فضائل و کرامات حضرت امام خمینی اعلی ا... مقامه الشریف (2)

امام ,كه ,ایشان ,حضرت ,مى ,فرمودند ,حضرت امام ,یکی از ,آیة ا ,امام ره ,و به ,نامه توهین آمیزی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

letzpincterpve پشت پرده اغتشاشات2: ruplesubsdown آموزش تابلوفرش و قالی بافی در تهران 19sa موزیک کره ای roylifulhoy آیت الهی عاقبت relungmilro